loading...
وستر بزرگترین مرجع دانلود رایگان فیلم و سریال با لینک مستقیم
فروش ویژه اسپینر حرفه ای سه پره مدل الگانت

  


اسپینر حرفه ای سه پره مدل الگانت
وسیله ای بی نظیر برای کاهش استرس و اضطراب


فـوق العـاده آرامش بخش و سرگـرم کننده

دارای زیـبایی بصری با چرخش بسیار سریـع 

حدود ٣ دقيقه چرخش با هر ضربه


قیمت : 35000 تومان



این اسپینرها در رنگ های  مشکی، طلایی، آبی، نقره ای و مسی عرضه شده است.

در قسمت پیغام سبد خرید می توانید رنگ مورد نظر خود را ذکر کنید.

روش خرید: برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول مورد نظر را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.

آخرین ارسال های انجمن
ADMIN بازدید : 387 جمعه 18 مهر 1393 نظرات (0)

داستان مرد صخره شکن

داستان و یا بهتر است بگوییم حکایت کوتاه و زیبای مرد کوه کن که نشانگر حرکت زندگی و بازگشت آن به خوذمان است .این داستان را در ادامه مطلب بخوانید !!!

 

در افسانه ها آمده است، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، روزی از نزدیکی خانه بازرگانی رد شد در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال او غبطه خورد و گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است. و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد. در یک لحظه او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد.

تا مدتها فکر می کرد که از همه قدرتمندتر است. تا اینکه یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان نیز ناچارند به حاکم احترام بگذارند. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم آن وقت از همه قویتر می شدم.

در همان لحظه او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد، در حالی که روی تخت روانی نشسته بود مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را آزار می دهد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.

او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد به زمین بتابد و آن را گرم کند. پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و آرزو کرد ابر باشد و تبدیل به ابری بزرگ شد.

کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا صخره سنگی است و آرزو کرد که سنگ باشد و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.

همانطور که با غرور ایستاده بود و به هیبت و شکوه خود می نگریست، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!

منبع : وستـــــر

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
نظرسنجی
دختری یا پسر ؟
آمار سایت
  • کل مطالب : 218
  • کل نظرات : 63
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 265
  • آی پی امروز : 30
  • آی پی دیروز : 168
  • بازدید امروز : 81
  • باردید دیروز : 1,580
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 81
  • بازدید ماه : 27,030
  • بازدید سال : 74,320
  • بازدید کلی : 719,020